تفال به حافظ امروز دوشنبه 28 آذر ماه 1401
به گزارش وبلاگ باران علم، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی کنی
چوگان حکم در کف و گویی نمی زنی
باز ظفر به دست و شکاری نمی کنی
این خون که موج می زند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمی کنی
مُشکین از آن نشد دم خُلقت که، چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمی کنی
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
وان را فدای طره یاری نمی کنی
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمی کنی
حافظ برو که بندگی پادشاه وقت
گر جمله می کنند تو باری نمی کنی
شرح لغت: دم خلقت: نسیم خوی تو / آستین جان: آستین جامه جان / مدرج: به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم پیچیده، درج شده و در نوردیده
تفسیر عرفانی:
دلا! از مسیر عشق نمی گذری و همه لوازم جمعیت خاطر را داری، اما کاری انجام نمی دهی، در مفهوم این شعر می توان گفت، سالکانی که برای راه یافتن به بارگاه دوست درد فراق را به جان نخرند، گوی اقبال و سعادت نصیبشان نمی شود. از این رو نمی توانند به چرخ روزگار فایق آیند و شهد وصال را بنوشند.
تعبیر غزل:
به کاری که در پیش گرفته ای ادامه بده و از دورویی و ریا در انجام کارهایت بپرهیز. به زودی گشایشی در کار تو ایجاد می شود. بکوش که از وفور مال و منال خویش غره نشوی. سپاسگزار خدا باش!
منبع: فرارو